نمایش درمانی

زهرا حبیبی
تأثير انکار ناپذير «هنر در «آموزش و پرورش» و نقش تزکيه و تهذيب اخلاقي و رواني هنر همواره مد نظر روان‌شناسان، روان‌تحليلگران، هنرمندان و هنرشناسان فهيم قرار داشته است. نمايش‌درماني يکي از تجليات هنردرماني خلاق است. هنردرماني شامل کتاب درماني، حرکت/ رقص درماني، موسيقي درماني، شعردرماني، روان نمايش‌درماني و نمايش‌درماني است. ارسطو را مي‌توان بنيان گذار استفاده درماني از نمايش دانست؛ چنانچه وي در سده چهارم قبل از ميلاد، نمايش را سبب تخليه نفس از عواطف منفي عنوان کرد.
نمايش‌درماني از بديهه‌سرايي، بازي نقش، عروسک بازي، موسيقي و حرکت، قصه‌گويي، نقاب و آيين‌ها، خيمه‌شب‌بازي، بازي‌هاي تئاتر و متن نمايش به عنوان ابزار درماني استفاده مي‌کند که اعتماد به نفس را بالا مي‌برد، خودآگاهي، آرميدگي و مسئوليت‌پذيري را بالا مي‌برد و سطوح مختلف فيزيکي، هيجاني، تخيلي و اجتماعي را به فعاليت وا مي‌دارد. این روش لايه‌هاي مختلف انديشه همچون انسان‌شناسي، روان‌شناسي، جامعه‌شناسي، روان نمايش‌درماني و روان درماني را در هم مي‌آميزد و اتحاد بين نمايش و درمانگري را نشان مي‌دهد، اما اين يک هماهنگي ساده نيست؛ بلکه اين ترکيب، استفاده مناسب از عناصر براي تشويق رشد و تحول را فراهم مي‌آورد. نمايش‌درماني برخلاف بيشتر درمان‌هاي قبلي با تمرکز بر روي بيان با استفاده از داستان، نمايش و شرح فيزيکي مطالب از رويکردهاي فکري بيشتري استفاده مي‌کند.
نمايش‌درماني شيوه‌اي از کاربرد نمايش است و اگرچه از نظر علمي و عملي رشته‌اي نوپاست اما با ريشه‌هاي باستاني و سنتي پيوند دارد و با تأکيد بر بازي، قصه‌گويي، افسانه و اسطوره، حرکت، آوا و پانتوميم مي‌تواند به عنوان شيوه درمانگري مناسبي براي کودکان و نوجوانان بکار رود.
از اين رو نمايش‌درماني هم از نظر قدمت کاربرد و هم از نظرگاه نزديکي به زندگي روزمره، شيوه‌اي منحصر به فرد در زمينه‌هاي مختلف درمانگري، توانبخشي و آموزشي است.
نمايش‌درماني ترکيبي از روش‌هاي گوناگون تئاتر همچون بازي‌هاي نمايشي، پانتوميم، عروسک بازي، ماسک، بداهه گويي، داستان سرايي و اجراي تئاتر را بکار مي‌گيرد. اين روش هنري به شيوه گروهي صورت مي‌گيرد. نمايشگر صرفاً روان تحليلگر نيست اما به طور قطع کسي است که در بسياري از روش‌هاي تئاتر همچون بازيگري، کارگرداني تئاتر و... آموزش ديده باشد و به علاوه اينکه در روان‌شناسي و مشاوره نيز آموزش ببيند. تکنيک‌هاي نمايش‌درماني براي همه افراد با هر نوع نيازي استفاده مي‌شود. نمايش درمانگر از تکنيک‌هاي نمايش‌درماني بنا به ميزان مشکل و نياز مراجع استفاده مي‌کند.
برخلاف روان نمايش‌درماني، نمايش‌درماني يک بنيان گذار واحد ندارد. نمايش‌درماني زير لواي هنردرماني خلاق است، چون؛ هنر، موسيقي، رقص، حرکت و شعر که بيشتر احتمال دارد تحت تأثير هنر هنروري قرار گيرد که ارزش هنر خود را مي‌داند. نمايش‌درماني بسيار از روان نمايش‌درماني تأثير پذيرفته است و بسياري از روش‌هاي آنها همانند؛ بازي نمايشي، تشريفات نمايشي و بازي نقش شبيه به هم است.

نمايش به عنوان درمان
تئاتر فعاليتي جدا از واقعيت‌هاي روزمره زندگي است اما با اين حال، کارکردي حياتي در بازآفريني واقعيت‌ها دارد. تئاتر تنها مکاني است که در آن ارتباط بخش هشيار و ناهشيار ذهن برقرار مي‌شود و فرايندهاي عاطفي بشر شکل مي‌گيرد و مقدمات فرايندهاي شناختي را فراهم مي‌سازد.
نمايش به انسان اعتماد به نفس مي‌دهد، تخيلات را به شکل قابل قبول آزاد مي‌سازد و به طور کلي اعمال جسماني و ذهني را هماهنگ مي‌کند. از ديدگاه اورينوف (1927) تئاتر غريزه دگرگون شدن و مواجهه تصاويري از بيرون با تصاويري است که از درون خلق مي‌شوند، تئاتر معاصر را به عنوان تداوم درمان‌هاي شمني- قبيله‌اي آييني گذشته‌هاي دور- معرفي مي‌کند.
مهم‌ترين ويژگي‌هايي که هنر تئاتر را واجد ويژگي‌هاي درماني مي‌کند؛ عبارتند از:
1- هنر تئاتر به برون‌ريزي خلاقيت و حالات ارتجالي مي‌انجامد.
2- تئاتر فضايي است که در آن تصاوير دروني، تجسم پيدا مي‌کند و به شکل عيني نمود مي‌يابد.
3- در تئاتر همه چيز ممکن است و همين امکانات فرا واقع به شخصيت محوري اجازه مي‌دهد تا چيزهايي را تجربه کند که در زندگي واقعي هرگز تجربه نکرده است و واقعيت‌هاي جديدي را بيافريند.
4- تئاتر وراي زبان حرکت مي‌کند.
5- تئاتر، تماشاگر را به ارتباط، همدلي و همسان‌سازي وا مي دارد.
6- تئاتر باعث درگيري شخصيت محوري با موقعيت و درک فضا و نمادها مي‌شود و بدين ترتيب، به تحريک نيمکره راست مغز مي‌انجامد و تحريک اين نيمکره، افزايش آگاهي فضايي و حافظه عاطفي را درپي دارد.
به هر روي نبايد فراموش کرد که نمايش يک ابزار درمانگري نيست، بلکه در وهله نخست و بيشتر يک تجربه انساني منحصر به فرد است. توانايي دگرگوني و تغيير، توانايي به تصوير درآوردن ديگران، توانايي تغيير سطوح هشياري و حالت‌هاي عاطفي از ويژگي‌هاي کلي همه انواع تئاتر و نمايش است.
هدف‌ها و پيامدهاي نمايش‌درماني
1- پيدا کردن راه حل‌هاي مختلف براي مشکلات و موقعيت‌هاي خاص.
2- کاهش احساس تنهايي.
3- ايجاد مهارت‌ها و سبک‌هاي مقابله‌اي جديد.
4- وسعت بخشيدن به دامنه احساس متفاوت.
5- تجربه تعامل‌هاي سازنده و مثبت در گروه.
6- ايجاد و گسترش روابط اجتماعي.
نمايش‌درماني به عنوان ابزار تشخيص
با استفاده از فنون نمايش‌درماني، بعد از دهه 1970 دو ابزار تشخيصي ساخته شد. اولين ابزار مصاحبه‌اي به صورت نمايش عروسکي با استفاده از نظريه‌هاي روان تحليلگري و ديدگاه تداعي آزاد بود. اين پژوهشگران ابتدا سبدي از عروسک‌ها را در اختيار کودکان قرار مي‌دادند و از آنها مي‌خواستند تا داستان هايي را با عروسک‌ها بيان يا اجرا کنند. در مرحله بعد محتوا و شکل داستان‌ها را از ديدگاه روان‌تحليل گري تفسير مي‌کردند.
جانسون در سال 1988 دو نسخه آزمون تشخيصي بازي نقش را تأليف کرد. در آزمون اول به مراجع پنج نقش پيشنهاد مي‌شد: مادربزرگ/ پدربزرگ، گدا، سياستمدار، معلم و عاشق. سپس از وي خواسته مي‌شد يکي از نقش‌ها را انتخاب و بازي کند. در دستورالعمل زير به آزمودني داده مي‌شد: «از شما مي‌خواهم سه صحنه را با سه نقش متفاوت اجرا کنيد، سپس يک صحنه را با حضور سه شخصيت بازي کنيد. کدام يک از اين سه شخصيت يا چيزي در آنها شبيه شما است؟» بعد از اجرا و طرح سؤال‌هاي مربوط، جانسون بر اساس مؤلفه‌هاي از پيش تعيين شده، پاسخ‌هاي آزمودني‌ها را تفسير مي‌کرد.
ابزار نمايش‌درماني
ابزارها و فنوني که در نمايش‌درماني به کار برده مي‌شوند، دامنه بسيار گسترده‌اي دارند و به طور کلي اين ابزارها و فنون مي‌توانند شامل قصه‌گويي، استفاده از اسطوره و آيين، تحقق نقش، بازي نقش، حرکت، تجربه حسي، خيال‌پردازي، نقاشي، کلاژ، کار با صدا، عروسک‌ها و نقاب‌ها و بازي‌هاي تئاتري و نمايشي باشند. فنون مختلف به مراجع در کشف جهان خود به شيوه‌اي خلاق و ايمن کمک مي‌کنند و به وي اجازه مي‌دهند تا براي بازگشت از دنياي نمايش‌درماني به جهان خارج، با حمايت درمانگر به راهبردهايي دست يابد .
فرايندهاي اصلي که در همه درمان‌هاي نمايش‌درماني به وقوع مي‌پيوندند و به بروز تغييرات در مراجع منجر مي‌شوند به شرح زير است:
1- فرافکني نمايشي: فرافکنی نمايشي در نمايش‌درماني فرايندي است که بيماران از طريق آن، جنبه‌هايي از خود يا تجربه‌هاي خود را در موضوع‌هاي نمايشي يا اجراي نمايش فرافکني مي‌کنند و بدين ترتيب تعارض‌هاي درون خود را مي‌شناسند. فرافکني نمايشي، ارتباطي بين مسأله دروني با نمايش بيروني آن است، مسئله‌اي که بيمار توان اظهار آن را ندارد، مدتها آن را درون خود نگاه داشته است. فرافکني به بيمار فرصت کشف و بينش بيشتري مي‌دهد و مراجع بعد از کشف مسأله خود و بيان آن، رابطه جديدي را با مشکل خود برقرار مي‌سازد.
2- اجرا: جزئيات اين فرايند با توجه به روي آورد انتخاب شده، تفاوت‌هاي زيادي دارد. در برخي از موارد و با توجه به ديدگاه‌هاي خاص، در جلسه‌هاي درمانگري به شيوه تئاتر‌هاي سنتي از متن استفاده مي‌شود و سپس حفظ کردن متن و صحنه‌پردازي انجام مي‌گيرد. بالعکس، در برخي از ديدگاه‌ها، کار به صورت بداهه و بدون ساختار با استفاده از عروسک و نقاب به اجرا درمي آيد. بايد توجه داشت، فرايند اجراي نمايش مي‌تواند به خودي خود، بدون توجه به محتواي موضوعي که توسط مراجع بيان مي‌شود، جنبه درمانگري داشته باشد.
3- همدلي و فاصله‌گذاري: در نمايش‌درماني هر دو عامل جهت تأثيرگذاري و درگيري عاطفي، تجسم ذهنيت‌ها و درگيرهاي عاطفي و تجسم ذهنيت‌هاي مراجعان، الزامي است. همدلي باعث تشديد عواطف و درگيري شديد عاطفي با هر موضوعي مي‌شود؛ در حالي که فاصله‌گذاري سبب مي‌شود که بازيگر درباره هر موضوعي بيانديشد و واکنش آگاهانه‌تري نشان دهد. گاهي مي‌توان با استفاده از فاصله گذاري، ديدگاه مراجع را نسبت به مسأله‌اش تغيير داد و در نتيجه نمايش به خودي خود جنبه درماني پيدا مي‌کند. براي رسيدن به پويايي لازم در جهت تغيير، غالباً حرکت بين همدلي و فاصله‌گذاري ضرورت دارد.
4- شخصيت‌بخشي و هويت‌سازي: شخصيت بخشي در نمايش، نشان دادن کيفيت يا جنبه‌اي از شخصيت فرد با شخصيت دادن به اشيا به شيوه‌اي نمايشي است. در حالي که هويت‌سازي فرو رفتن در نقش يک شخصيت تخيلي يا فردي است که در زندگي واقعي مراجع وجود دارد، در نهايت در اين جهان ساختگي، مراجع موضوع‌هايي را که در زندگي واقعي سانسور يا انکار مي‌کند، آشکار مي‌سازد.

5- تماشاگر و تماشاي تعاملي: وجود تماشاگر در گروه نمايش‌درماني، عامل بسيار مهمي است که به طرق مختلف ايفاي نقش مي‌کند. در اينجا، مراجع هم نقش تماشاگر و هم بازيگر را به طور متوالي ايفا مي‌کند و اين جابجا شدن نقش مراجع از تماشاگر به بازيگر و بالعکس مي‌تواند به گسترش ديدگاه و ايجاد بينش در او منجر شود.
6- ارتباط بين زندگي و نمايش: در نمايش‌درماني کار نمايش تنها ارائه مستقيم واقعيت هاست و امکان دارد که بيمار بتواند ارتباط بين زندگي و نمايش را به طور آگاهانه درک کند و گاهي هم فعاليت نمايشي مي‌تواند شيوه پاسخگويي بيمار به شرايط يا مسأله‌اش را تغيير دهد، بدون آنکه بيمار در طول نمايش، حتي هشيارانه به مسأله‌اش پي ببرد.
7- انتقال: انتقال به معناي تغييرات مراجع در طول نمايش‌درماني است و جنبه درماني دارد.
8- بازتاب دادن: نمايش‌درماني با استفاده از شيوه‌هاي درمانگري کلامي جهت انعکاس پويايي گروه و دريافت پسخوراند تأکيد دارد؛ زيرا احتمال تغيير از طريق افزايش بينش و خودآگاهي بسيار زياد است.
9- بازي و بداهه‌پردازي: افراد براي بدست آوردن ادراک منسجم‌تري از خود بايد وارد مرحله بازي و بداهه‌پردازي شوند تا به تجربه‌هاي جديدي دست يابند. تجربه درگيري در بداهه پردازي- بدون توجه به موقعيت و مشکلات فردي- در فرايند تسهيل احساسات فردي و گروهي بسيار مؤثر است. خلق نمايش بدون توجه به متن و به صورت بداهه، خود به تنهايي اثر درماني دارد.
10- نقاب: نقاب از عناصري است که قدمت آن به دوران باستان مي‌رسد و اساساً وسيله و ابزاري براي استحاله و دگرديسي است. اقوام برهنه، بزرگترين آفرينندگان نقاب هستند. مي‌توان گفت؛ نقاب به معناي مرحله نهفتگي از تاريخ تکامل خودآگاهي مطابقت دارد. نقاب، در فرهنگ‌هاي بدوي ابزار کمابيش کاملي است که انسان با توسل بدان مي‌کوشد از واقعيت زميني‌اش فراتر رفته و به قدرت عظيمي دست يابد.
در نمايش‌درماني، نقاب بر ماهيت موضوعي که توسط بيمار فرافکني مي‌شود، تأثير مي‌گذارد. مراجع مي‌تواند با استفاده از نقاب، بخشي از وجود خود را به نمايش بگذارد. همچنين نقاب به مراجع امکان مي‌دهد موضوع‌هايي را که به ناهشيار پس رانده است، بيان کند و در نهايت مي‌توان گفت با نقاب مي‌توان جنبه‌اي از وجود خود را که پيوسته انکار مي‌شده است، بيان کرد.
11- حرکت، رقص و پانتوميم: هدف از هر گونه حرکت در نمايش‌درماني، رسيدن به بيان بدني است. بيان بدني کشف مجدد خويشتن خود در فراسوي کلمه‌ها و زبان گفتاري است. زبان حرکت يا بيان بدني، از طريق روشن ساختن خلاقيت‌هاي بدني، وحدت و يکپارچگي را در همه ابعاد وجودي مراجع ايجاد مي‌کند. در نهايت هدف رسيدن به اين است که مراجع ضمن بازيابي ابعاد اساسي بدن خويشتن، امکانات حرکت بدني خويشتن را کشف و سپس آنها را مهار کند.
سيمونز (1973) معتقد است، پانتوميم تفکري وراي ديدن و شنيدن است؛ تماشاي پانتوميم مانند تماشاي روياست. آرتو (1976) پانتوميم را زباني جهاني مي‌داند که کل هستي را با حيات دروني انسان‌ها مرتبط مي‌سازد. در نتيجه، شناخت جسماني و درگيري بدن با نمايش و موضوع در نمايش‌درماني تغييرات قابل توجهي در مراجع ايجاد مي‌کند. بيان بدني با استفاده از حرکت، رقص و پانتوميم سبب مي‌شود مراجعان مسائل خود را «اکنون و اينجا» ارائه کنند و با آنها روبرو شوند. استفاده از بدن براي تقويت درگيري مراجع با مسائل خود امري حياتي است. بسياري از افراد نمي‌توانند به شکل مؤثر و خلاق از بدن خود استفاده کنند و اين، شروع مشکلات هيجاني و عاطفي است.
12- نمايشنامه، داستان، اسطوره‌ها و آيين‌ها: افراد گروه در نمايش‌درماني– با توجه به هدف‌هاي درماني و ويژگي‌هاي گروه- مي‌توانند از متن آماده‌اي استفاده کنند و يا متني را بنويسند. اجراي يک نمايشنامه منجر به فرافکني مشغوليت‌هاي دروني خود و در نهايت، کشف و حل مشکلات مي‌شود.
در کار با کودکان و بزرگسالان مي‌توان به گونه‌اي از قصه درماني استفاده کرد. قصه و روايت به انسان کمک مي‌کند تا خود را بهتر بشناسد، رفتار انساني را عميق‌تر درک کند، روابط انسان‌ها را بهتر بفهمد و به خارج از خويشتن گرايش و علاقه پيدا کند. همين طور اسطوره‌ها و آيين‌ها به انسان اجازه مي‌دهند که از انزواي خويش بيرون آيد و با محيط پيراموني تعامل داشته باشد. در نهايت اين که با استفاده از نمايشنامه داستان، اسطوره‌ها و آيين‌ها به تجربه‌هاي فردي و پويايي‌هاي گروه اجازه داده مي‌شود در فرايند استعاري يا ماوراءالطبيعي دوباره تجربه شوند. اين ابزارها ساختار و فاصله مناسبي براي اکتشاف در خود و خودآگاهي فراهم مي‌کنند.
13- ايفاي نقش: يکي از فنون مشترک بين نمايش‌درماني و روان نمايش‌درماني است. با استفاده از ايفاي نقش در موقعيت‌هاي غيرواقعي، مراجع مي‌تواند شيوه‌هاي صحيح رفتار اجتماعي مانند جرأت ورزي را بياموزد. اعضاي گروه مي‌توانند بر اساس بازسازي موقعيت‌هاي دشوار، راه حل‌هاي مختلف را تجربه کنند. در فضاي امن، افراد مي‌توانند به راحتي دست به خطر بزنند و در نتيجه عمل خود را هم مشاهده و هم ارزيابي کنند. افزون بر اين ايفاي نقش مي‌تواند تجربه‌هاي مفيدي در حوزه نقش‌ها و رفتارهاي متفاوت براي مراجعان داشته باشد.

منابع
Emunah,R.(1985).Drama theraphy and Adolescent resistance, The Arts in psychotherapy, 12(2): 77-79
Emunah,R.(1994). Acting foreal. Drama therapy process, technique and performance psychology press.
Damico,M, lalondec, snow, S, (2015) Evalauating the efficacy of dramatherapy in teaching social skills to children with Autism Spectrum Disorder. Drama therapy review 1,1, 21-39.

1400
اردیبهشت
18
شنبه 18 ارديبهشت 1400
2021
May
8

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • نشانی صفحه‌ها وب و پست الکترونیک بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
سوال امنیتی
سوال زیر برای جلوگیری ارسال اسپم می باشد، لطفا به آن پاسخ دهید. با تشکر
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.