آموزش مفاهیم انتزاعی

آرزو رضایی
در چند شماره قبل تعریف و ضرورت آموزش مفاهیم انتزاعی و مبانی آموزش آن ها را با ذکر و نمونه هایی از مفاهیم انتزاعی توضیح دادیم. در این شماره به جمع بندی مطالب ارانه شده پیرامون این موضوع و چگونگی تشخیص و سنجش یادگیری مفاهیم انتزاعی می پردازیم.
همان طور که در مباحث قبل ذکر کردیم عمده روش ما در آموزش مفاهیم انتزاعی عملی کردن موضوع، اجرای نمایش و داستان گویی پیرامون آن است و البته توضیح دادن و بیان شفاهی ما به صورت روش مکمل در یادگیری بهتر و آزمودن یادگیری کودک موثر است. یعنی پس از آموزش و برنامه تعمیم دهی با سوال کردن از کودک و توضیح خواستن، میزان درک او از مضمون مورد نظر را می سنجیم. طبق روال قبل با توضیح یک مفهوم انتزاعی آن را شرح می دهیم.
برای مثال مفهوم زرنگ و تنبل که از مفاهیم متضاد می باشد را در نظر می گیریم. ما می توانیم با داستان گویی آن را آموزش دهیم." یک روز یک پسری بود به اسم علی، علی همیشه کارهایش را سریع و درست انجام می داد. وقتی می خواست مشق بنویسد خیلی زود و البته درست و تمیز انجام می داد. وقتی مامان می خواست به نانوایی برود علی می گفت مامان من می روم بعد خیلی زود می رفت نان می خرید و بر می گشت و خیلی کارهای دیگر را هم انجام می داد". (داستان باید با کلمات و عبارات ساده در حد درک کودک بیان شود) می دانی به این جور بچه ها می گویند: آدم زرنگ، حالا تو هم مثل علی یک پسر (یا دختر) زرنگ بشو. اگر کودک توانست کارهایی دال بر زرنگ بودن را انجام دهد آموزش را با تغییر محتوا و شخصیت داستان برای تعمیم دهی کودک ادامه می دهیم. سپس برای آموزش مفهوم تنبل داستانی دیگر را نقل می کنیم و کلمه ی تنبل را معرفی می کنیم که شامل انواع تنبلی بشود. باز از کودک می خواهیم نقش یک آدم تنبل را بازی کند. اکنون برای آزمون درک کودک از او سوال می کنیم زرنگ یعنی چه؟ به چه کسی تنبل می گویند؟ و... اگر کودک بتواند یک تعریف نسبتا خوب ارائه دهد برآورد می کنیم که از داستان های ما نتیجه لازم را گرفته است. ارائه تعریف به گسترش ارتباط کلامی کودک و سازماندهی ذهنی وی نیز کمک می کند اما کافی نیست. در داستان بعدی فقط صفت تنبل یا زرنگ را بدون توضیح به کار می بریم. مثال: توی یک روستا دختر زرنگی بود به اسم سارا. حالا تو بگو زرنگ بود یعنی چطوری بود. مورد بعدی یک پسر بود که توی مدرسه خیلی زرنگ بود. برای من بگو که چطوری بود. کودک باید بتواند مثال هایی در مورد زرنگی در روستا، مدرسه و یا سایر موقعیت ها بیان کند. داستان بعدی می تواند یک خرگوش زرنگ را معرفی کند. اگر کودک توانست موارد خوبی در مورد زرنگی خرگوش یا موش بیان کند یعنی توانسته تعمیم دهد و درک خوبی از آن مفهوم پیدا کند. داستان می تواند کارهای یک فرد زرنگ یا تنبل را بیان کند و کودک بگوید که این فرد تنبل یا زرنگ است. از اجرای نمایش هم می توان در زمینه تعمیم پذیری کمک گرفت.
نتیجه گیری از داستان یکی دیگر از مبانی افزایش ادراک و انتزاع کردن و نیز سنجش میزان ادراک کودک می باشد. داستان های ما می تواند شامل مضامین مختلف از جمله هنجارها و قوانین اجتماعی، آداب و رسوم فرهنگی، قوانین طبیعی و علمی باشد. مثلا انواع خطرها و عاقبت آن، بی احتیاطی عواقب عجله کردن، تنبلی کردن، خوبی کردن، زرنگ بودن و... در محتوای داستان قرار می گیرد و نتیجه حاصل از آن بررسی و تعیین می شود. کودک پس از فراگیری اصول اولیه و مقدمات آن ها باید با توجه به نتایج حاصله در داستان ها و نمایش های قبل موارد جدید را پیش بینی کند. برای مثال یک روز هوا سرد بود و برف می بارید. علی توی حیاط بازی می کرد و لباس گرم نپوشیده بود. وقتی که شب شد علی تب کرد و مریض شد. علی آنقدر مریض شد که مامان مجبور شد او را دکتر برده و آمپول بزند. خوب تو از این قصه چی یاد گرفتی؟ با تبیین چند مورد مشابه دیگر کودک باید خودش نتیجه بگیرد که اگر در هوای سرد لباس گرم نپوشد و بیرون برود بیمار خواهد شد. موارد دشوارتر و پیچیده تر را با توجه به میزان درک کودک ارائه می کنیم.
هر موضوعی که با توجه به سن کودک لازم است در دایره دانسته های وی قرار گیرد محتوای داستان ما را تشکیل می دهد. به این ترتیب دامنه ی وسیعی از آداب و قوانین علمی و اجتماعی در حوزه ی ادراک کودک قرار می گیرد و او کم کم نتیجه گرفتن از یک واقعه بر اثر تجارب قبلی را کسب می کند. پس از آن چالش های مشابهی را در وقایع روزمره زندگی او ایجاد می کنیم و واکنش کودک را می سنجیم. برای مثال اگر در داستان، شخصیت داستان یک شی را پیدا کرد و قوانین مربوط به واکنش صحیح را فرا گرفت، بدون این که کودک متوجه صحنه سازی ما بشود او را با چالش پیدا کردن یک شی (مثل کیف پول) مواجه می کنیم. و اجازه می دهیم کودک از آن چه فرا گرفته، راهکار مورد نظر را پیدا کرده و انجام دهد. اگر کودک نتوانست بر اساس داستان های قبلی یک واکنش مناسب نشان دهد به او کمک می کنیم تا راهکار قهرمان قصه را به یاد بیاورد و آن را عملی سازد و حتما لازم است موارد متعددی برای تعمیم دهی لحاظ شود.
در سنین پیش از دبستان کودک بیشتر با مفاهیم کاربردی این سنین مواجه می شود و لازم است برایش مفهوم سازی شوند. هنگام ورود او به مدرسه با مفاهیم بیشتری در کتاب های درسی مواجه می شود و لازم است روی درک کلمات و متون خوانده شده توسط وی تمرکز کنیم. به طور مثال کودک ممکن است کلمه ی چشمه را با چشم اشتباه بگیرد کما این که در موارد بسیاری با این مورد مواجه شده ایم. در این جا با استفاده از تصاویر مربوط به چشمه، توضیح در مورد آن و طرح داستان هایی در مورد استفاده از چشمه آن را مفهوم سازی می کنیم. در سال های بعد مطالب دشوارتر و متنوع تر می شوند و نمی توان تک تک کلمات را مفهوم سازی کرد بنابراین در دو سه سال اول ابتدایی جستجوگری و برداشت معنی از متن را به کودک می آموزیم. مثلا وقتی می خوانیم «گوسفندان از چشمه آب می خورند» از کودک می پرسیم از کجا می شود آب خورد؟ چه جاهایی آب هست؟ و... بنابراین کودک با تکرار موارد مشابه می آموزد که خود این پرسش گری و تلاش در جهت درک معنی واقعی لغات را انجام دهد. همیشه به خاطر داشته باشیم که آن چه یک کودک اتیستیک یا دارای ناهنجاری رشدی می بیند، می شنود و درک می کند با آن چه ما می بینیم و می شنویم و درک می کنیم تفاوت دارد. بنابراین در مورد دیده ها و شنیده ها و ادراکات آن ها با طرح سوال یا یک ماجرا و ارائه راهکار از او درک او را می سنجیم. چه بسا کودک برداشت متفاوتی داشته و مجبور به اصلاح آن باشیم.
از آن جا که مفاهیم انتزاعی و افزایش درک مبحث بسیار وسیع و گسترده ای است به آنچه که در این چند شماره پرداختیم بسنده می کنیم و در صورت لزوم مباحث تکمیلی را در آینده دنبال خواهیم کرد. بنابراین در شماره بعد به آموزش درک زمان که یکی دیگر از چالش های آموزشی بچه های آسمان است می پردازیم.

1399
آبان
5
دوشنبه 5 آبان 1399
2020
October
26

Add new comment

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • Web page addresses and e-mail addresses turn into links automatically.
  • Lines and paragraphs break automatically.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.
Image CAPTCHA
Enter the characters shown in the image.