کتـاب تکنیـک های رفـتــاری بخش سیزدهم

تکنيک های آموزشی – رفتاری برای کودکان در خودمانده

ترجمه قسمت هايی از کتاب The Me Book نوشته پروفسور Lovaas

«بخش سیزدهم»

  معرفي بيان عمل:

هنگامي که بچه شما يادگرفت به هشت تا ده رفتار ، اشاره کند مي توانيد اين برنامه را شروع کنيد، بچه شما ياد خواهدگرفت ، نام رفتاري که انجام داده يا از شما ديده است را بگويد. همچنين ياد مي گيريد تا رفتارهاي شرح داده شده در تصاوير را نام ببرد. رفتارهاي نخستين که براي  آموزش انتخاب مي کنيد، بايد رفتارهايي باشندکه او در حال حاضر يادگرفته است آن را بيان کند. آموزش برنامه هاي قبلي را ادامه دهيد در حاليکه از همين روش آموزش استفاده مي کنيد روش آموزشي موجود در معرفي شيء از طريق بيان کردن با روش آموزشي نام بردن کاملاً شبيه است و تنها دو تفاوت اصلي وجود دارد: 1) به جاي نشان دادن يک شيء به بچه عملي را به او نشان مي دهيد (که شما يا او انجام مي دهيد). 2) به جاي گفتن « اين چي است؟ » به او مي گوييد: « من دارم چه کار مي کنم » .

مرحلۀ اول : شما و بچه تان بايد روبه روي يکديگر بنشينيد. شما بلند مي شويد و همزمان با آن  مي  پرسيد «من چه کار مي کنم؟ »  اگر بچه درست گفت (مي ايستيد) معرفي عمل دوم را آغاز مي کنيد. و در صورتي که نتوانست پاسخ صحيح بدهد. او را راهنمايي کنيد.

وقتي ايستاديد از او نپرسيد من چه کار مي کنم.  بلکه بگوييد «مي‌ايستم» و در صورتي که بچه سخن شما  را به طور صحيح تکرار  کند او را تشويق کنيد.  اگر بعد از اين راهنمايي باز هم پاسخ صحيح نداد از طريق تقليد کردن کار شما يعني ايستادن همرمان با شما آن را تقليد کند. و سپس راهنمايي ها را کاهش دهيد تا بچه بتواند به طور مستقل پاسخ دهد و سپس عمل دو را نيز مانند عمل اول به او آموزش دهيد و بعد از اينکه عمل دوم را نيز به خوبي فرا گرفت از عمل تغيير و جابجايي براي تثبيت و يادگيري کامل عمل استفاده کنيد.

عموميت دادن موارد آموزشي: عموميت دادن نشانه هاي فعل از طريق بيان عمل ، بايد از راههاي گوناگون ، آموزش داده شود. در ابتدا (به خاطر ساده تر بودن آن براي بچه) افرادي به غير از درمانگر ، بايد اعمالي را انجام دهند که بچه بتواند آن را نام ببرد، واز بچه پرسيده شود « من دارم چه کار مي کنم » سپس شما مي پرسيد : « او دارد چه کار مي کند »در حالي که به فردي اشاره مي کنيد. از او بخواهيد رفتارهايي را که مي شناسد انجام دهد سپس از او بپرسيد : « داري چه کار مي کني؟ » زماني که بچه اين گوناگوني رفتارهاي اصلي را ياد گرفت. بايد از او بخواهيد ، اعمالي را معرفي کند که مي تواند نام ببرد، همانند آنهايي که در زندگي  روزمره اش روي مي دهند،  يا آنچه که در تصاوير نشان داده مي شوند. همانطور که قبلاً ذکر شد، در مراحل آغازين هر بخش براي عموميت دادن رفتارها، برخي از راهنمايي ها يا بازنمايي رفتارها ممکن است لازم باشد.

زبان اشاره:

براي برخي از بچه ها که در زبان ، فعل ادراک و بيانشان پيشرفتي حاصل نمي شود زبان اشاره يک جايگزين مفيدي در زبان شفاهي است که مورد استفاده قرار مي گيرد.

بنابراين ،  بچه هايي وجود دارند  که مهارت شفاهي ادراکي را به صورت نسبتاً  مطلوب کسب مي کنند، امّا عمل بيان را در حدّ ناچيزي ياد مي گيرند، به طوري که تلفظ آنها به گونه‌اي که هيچ‌کس نمي تواند ، آنها را درک کند.

اين بچه ها نيز ، مي توانند از آموزش زبان اشاره  بهره مند گردند.  به طوري که منظور خودشان را از طريق زبان اشاره بيان دارند ، در اين زمينه بايد از اين موضوع آگاه بود که به چه کساني نبايد،  زبان اشاره ، آموزش داده شود.  به بچه هاي خيلي کوچک (کمتر از 3سال)  که شکل گيري کاربردي زبان درآن ها ،  با تأخير صورت مي گيرد يا بچه هايي که آموزش خيلي زيادي در زمينۀ تعليم شفاهي دريافت نکرده اند نبايد، زبان اشاره ، ياد داده شود بلکه در ابتدا بايد تعليم شفاهي را براي آنها امتحان کنيد. اشاره کردن نبايد به بچه هاي اکوليليک يا آنـهايي که  در مهارتهاي تقليد شفاهي خوب هستند.آموزش داده شود اين گروه از بچه ها، با آغاز کردن برنامۀ تعليم زبان شفاهي نظير موارد توضيح داده شده در بخش هاي  آغازين بيشترين فايده را مي برند. خلاصه اينکه ،  والدين و معلّمان بايد از تلاش کردن براي آموزش زبان اشاره صرفاً به خاطر جديد بودن آن و يا به علتي که احساس  مي کنند، بچه زبان شفاهي را خيلي سريع ياد نمي گيرد، امتناع کنند.

سودمندي هاي به کاربردن زبان اشاره عبارتند از:

 اوِّل اينکه، برخي از متخصصان بر اين باورند که اگر يک فرد بزرگ از طريق نشان دادن علائم همراه با گفتن کلمات ارتباط برقرارکند ، ( روشي که تحت عنوان ارتباط همزمان مورد توجّه قرار مي گيرد)  کاربرد مناسب زبان، بهبود يا گسترش مي يابد، اين انتظاري کاملاً مجادله آميز است. در حاليکه برخي از بچه ها همراه با دنبال کردن ارتباط همزمان ، صحبت کردن را آغاز مي کنند،  تعداد وسيعي از آن ها ، نمي توانند اين گونه باشند. ليکن آن چه واضح به نظر مي­رسد اين است که اکثر بچه ها بدون زبان شفاهي مي­توانند، حداقل برخي از اين اشارات ر ا ياد بگيرند ، بنابراين مي توانند ارتباط توسعه يافته اي را با افراد بزرگ نشان دهند.

دوّم اينکه اگرچه برخي از مواقع مشخص شده است که خيلي از بچه هاي ناتوان ذهني در فهميدن کلمات گفته شده ، مشکل زيادي دارند، امّا به نظر مي رسد که در درک اشارات تا اندازه‌اي بهتر باشند. شايد، اين موضوع، بر اين اساس است که خيلي از بچه­هاي ناتوان ذهني ، محرک بينايي را بهتر از محرک شنوايي ، تشخيص مي دهند. و براي آنها آسان­تر است، چيزي را ببينند، به جاي اينکه آن را بشنوند ، شايد  محرک بينايي­، ذاتاً ،آسانتر، قابل تشخيص باشد.

يا اينکه خيلي از بچه ها ي ناتوان ذهني به جاي محرّک شنوايي، به محرک بينايي بهتر توجه مي کنند. از آن جهت که زبان اشاره، مقدمتاً يک سيستم بينايي (مبني بر اشاره ) است. اطمينان مى‌دهد كه كسب زبان اشاره ساده‌تر مى‌باشد. سومين دليل قابل توجه، اين است كه يك معلم يا والد، به‌آسانى مى تواند، دستان بچه را به سمت شكل‌گيرى مناسب يك علامت، هدايت كند. (يعنى از نظر فيزكى او را كمك كند). چهارم اينكه در قياس از علائم، رابط‍‍ۀ متقنى بين علامت و معرف‌اش وجود دارد. به عنوان مثال، علامت مربوط به «موز» متشكل از پوست كندن آن است كه در اين حالت انگشت سبابه يك دست به‌صورت باز، در قالب موز، قرار مى ‌گيرد و انگشتان دست ديگر آن را پوست مى­كنند. كميّت بصرى خيلى از نشانه‌ها، فايدۀ آموزشى ديگرى نيز دارند. پنجم، بچه‌اى كه به طور بالقوه زبان اشاره را كسب كرده‌است، مى تواند به سمت يك كلاس درس و يا گروه مربوط به افراد ناشنوا جذب ‌شود، در حاليكه شايد، فرصت‌هاى ديگرى جهت توسعه آكادميك شخصى و اجتماعى ، براى او فراهم گردد.

حالت اختيارى:

يك بچه ممكن است نشانۀ يك شىء خاص مثل يك كلوچه را بداند، ولى هنوز به منظور درخواست يك كلوچه آن نشانه را به‌طور اختيارى، به كار  نمى‌‌برد. ما با انتخاب يك تقويت كننده نيرومند، آموزش اختيارى را آغاز مى‌‌كنيم. غذاى مطلوب بچه، مى‌‌تواند به‌عنوان يك تقويت كننده به‌كار رود. در اين مورد يك بيسكويت نمكى ، به‌كار برده مى‌‌شود. فرد بالغ، به نزد بچه مى‌‌آيد ويك محرّك تقليدى ( يعنى نشان دادن بيسكويت ) را به او نشان مى‌دهد. در موقعى كه بچه رفتار فرد بالغ مبنى بر شبيه‌سازى را تكرار كرد، تكه‌اى از بيسكويت را دريافت مى دارد. پس از چندين آزمايش، فرد بالغ، به‌تدريج محرك را كم مى‌‌كند و منتظر مى‌‌ماند تا بچه قبل از اينكه مورد تقويت كننده را ببيند. آن علامت را نشان دهد. در اين بخش، ممكن است نياز باشد تا فرد بالغ به‌طور قابل انتظار بچه را مورد مشاهده قرار داده و ببينيد بچه چه حالتى را از خود نشان مى‌‌دهد قبل از اينكه بتواند علامت موردنظر را مشخص نمايد. امّا پس از اندکي، حتي اين محرک نيز کاهش مي يابد. در پايان اين مرحله بچه، در هرجايي که فرد بالغ ظاهر مي شود، به طور اختياري از او درخواست بيسکويت مي کند. ما اين تعليم را با تکرار مجدد روش بالا، همراه با تنوّعى از ديگر نشانه‌هاى غذايى ادامه مي‌دهيم. بعد از مدتى ما مجموعه‌اى از اسباب‌‌بازيها و فعاليت‌هاى مطلوب را گردآورى نماييم و آنها را به آموزش اختيارى اضافه مى‌‌كنيم.

جملات توصيفى: وقتى به يك بچه آموزش داده شده تا براى دريافت اشياء و درخواست كردن از زبان اشاره، استفاده كند. مرحلۀ بعدى اين است كه به بچه آموزش داده شود تا علايم را با هم تركيب كند تا جملات ساده را شكل دهد. يكى از راههاى مفيد در آموزش جمله‌سازى، توصيف كردن است.

هدف از اين نوع توصيف اين است كه بچه ياد بگيرد تا رويدادهاى موجود در اطراف خود را با استفاده از تركيبات سادۀ اسم ، فعل ، شرح دهد. به‌عنوان مثال ، فرد بزرگسال يك ليوان شير بريزد واز بچه بپرسد « من دارم چكار‌مى‌‌كنم؟ » سپس ، بچه مى‌‌گويد: شيــرـ‌ريختن.(دراين مرحله نياز نيست كه بچه آن را به‌طوركامل ادا كند و فعل را بطور دقيق بيان دارد. هدف اين است كه مهارت‌هاى تركيب فعل و اشاره، به او آموزش داده شود.)

با آموزش جملات توصيفى، آنچه كه در حقيقت انجام مى‌‌دهيم، توسعۀ اساسى ارتباط از طريق گفتگوى بين بچه و فرد بزرگسال است. همچنين مابقيۀ افعال و اسم‌ها را اين‌گونه آموزش مى‌‌دهيم. همچنين ما مى‌‌توانيم مفاهيمى را كه كاربُِِرد و يادگيرى آن مانعى در رابطه با آموزش زبان براى بچه‌هاى ناتوان ذهنى هستند را بوسيله علائم و اختصارات به‌اين بچه ها ‌آموزش دهيم.

 

آموزش اندازه:

تعليم ادراك:  برنامه مربوط به آموزش اندازه، ساده‌ترين روش جهت فهميدن براى بچه شما محسوب مى‌‌گردد. همانند آموزش نشانه‌ها ، شما بايد، با زبان ادراك كار خود را آغاز كنيد. زيرا ، به‌طور عمومى نسبت به زبان بيان ساده‌تر است. شما بايد دو شىء را در جلوى بچه روى ميز قرار دهيد، كه تنها از نظر اندازه باهم تفاوت دارند واز نظر ابعاد ديگر ( نظير رنگ ، شكل ) يكسان مى‌‌باشند. به عنوان مثال، يك توپ خيلى بزرگ را بر روى ميز قرار دهيد و در كنار آن، يك توپ نسبتاً كوچك با ماده و رنگ مشابه بگذاريد، سپس شما مى‌‌توانيد آزمايش اندازه را انجام دهيد. بنابراين از بچه بخواهيد كه به اندازۀ موردنظر اشاره كند. شما مى‌‌گوييد« توپ بزرگ را به من بده » يا فقط مى‌‌گوييد «بزرگ» به اين معنى كه بچه مجبور است توپ بزرگ را به شما بدهد. در هرمورد، كلمۀ «بزرگ» بايد با اشارۀ غالب، بيان شود. در حاليكه خيلى بلند و واضح بيان مي‌گردد. وقتى بچه نمى‌‌داند چه بكند بايد جواب درست را به او نشان دهيد مثلاً بايد به توپ بزرگ اشاره کنيد يا به تعبيري او را راهنمايي کنيد تا شيء درست را تشخيص دهد شما ممكن است متوجه شويد  كه ضرورى است تا برخى از نشانه‌هاى آگاهى ( نظير اينجا را نگاه كن ) را به‌كار ببريد، درحاليكه به سمت ميز در جهت اشياى موردنظر اشاره مى‌‌نماييد، و سپس فرمان مى‌‌دهيد. برخى بچه‌ها ياد مى‌‌گيرند به موضوع موردنظر توجه كنند و بدون راهنمايى و علايم آگاهى به‌طور متمركز به آن نگاه نمى‌‌كنند و به‌طور واضح، به توجه بصرى نياز دارد. در هر مورد، قبل از اين كه فرمان دهيد. و بايد منتظر بمانيد تا يك بچه به اشياى موردنظر نگاه كند. در اين روش، فرمان شما به‌عنوان تقويت‌كننده بچه، جهت توجه بصري به شيء موردنظر ابقاء مي گردد. تعليمات شفاهي شما ، احتمالاً در حاليکه به عنوان يک تقويت کننده در بچه ابقاء مي شود، مى‌‌تواند، عدم توجه بچه يا كج‌خلقى‌‌ها را شديد كند. در موقعى كه شما، جواب درست را نشان داده‌ايد. پس از آن همانند آنچه كه در برنامه‌هاى ديگر انجام داده‌ايد، اين حالت تحريك يا كمك را كاهش دهيد. به فراهم نمودن موارد فرمان‌دهى، ادامه دهيد و به ياد داشته باشيد تا موقعيت‌هاى مكانى اشياى روى ميز را گهگاهى، عوض نماييد، بدين‌صورت كه برخى مواقع توپ بزرگ را در سمت چپ بچه و گاهى در سمت راست او قرار دهيد. وقتى بچه به معيار موردنظر پاسخ درست داده است. مفهوم اندازۀ دوّم را به او معرفى كنيد، بدين شكل كه به او بگوييد :« كوچك يا كوچك را به من بده » كه منظور توپ كوچك است. كم‌كم از ميزان اين كمك يا محرّك بكاهيد. تا اينكه بچه بدون كمك حالت شىء ( بزرگ يا كوچك ) را بشناسد. اكنون دوباره فرمان اوّل را بيان كنيد « بزرگ را به من بدهيد » و در موقعى كه بچه سه يا چهار پاسخ صحيح را به‌طور پياپى ارائه مى‌دهد، به فرمان دوم رجوع كنيد: كوچك! يا « كوچك را به من بده» دوباره در صورت نياز، او را راهنمايى كنيد و سپس از ميزان آن بكاهيد تا بچه بتواند به‌طور مستقل به اين سئوال پاسخ صحيح دهد. اكنون دو فرمان را باهم به‌كار ببريد، در حاليكه از حالت متناوب، نظير مورد به كار رفته در تمام راه‌هاى تشخيص برنامه‌هاى آموزشى بحث شده در اين كتاب استفاده مى‌نماييد. وقتى بچه بتواند به‌طور اطمينان بخشى توپ بزرگ را از توپ كوچك تشخيص دهد شما مى‌توانيد به او اندازه‌هاى اشياى ديگر را آموزش دهيد. وقتى اين  كار را ياد گرفت. واضح است كه او مفهوم اندازه را ياد گرفته‌است. و سپس بقيۀ مفاهيم را نيز به همان ترتيب مفهوم اندازه آموزش دهيد.

تعليم بيان:

بعد از اينكه بچه مفهومى را شناخت بيان كردن و ناميدن مفهوم را به او آموزش دهيد به‌عنوان مثال: دو توپ را بر روى ميز در جلوى بچه قرار دهيد. و به او بگوييد به كوچك دست بزن وقتى بچه اين كار را انجام داد. از او بپرسيد: چه‌اندازه‌اى؟ بعد از مدتى به‌تدريج از راهنمايى كردن مى‌كاهيم و سپس از بچه مي‌خواهيم تا توپ بزرگ را لمس كند و از او مى‌‌پرسيم؟ اين چه‌اندازه‌اى است؟ و بچه بايد به‌طور مستقل پاسخ دهد.

آموزش رنگ:

تعليم زبان ادراك همانند آموزش اندازه و ديگر مشخصه‌هاى اصلى، عموماً به‌عنوان يك آموزش مقدماتى براى زبان بيان مفيد مى‌باشد. اين مفهوم را بايد به همان روشى كه اندازه را آموزش داده‌ايد آموزش بدهيد: بدين صورت كه دو شى‌ء را بر روى ميز در جلوى بچه‌ قرار دهيد، به‌گونه‌اى كه فقط از نظر رنگ با هم تفاوت داشته باشند و از نظر ابعاد ديگر با هم يكسان باشند. وقتى به بچه فرمان مى‌دهيد تا رنگ خاص را به شما بدهد، مثلاً مى‌گوييد: قرمز! يا « قرمز را به من بده» او شروع به پيدا كردن آن مي كند. در هنگامي كه دو شىء گوناگون از نظر رنگ، بر روى ميز در جلوى او قرار داده‌مى‌شود. او مجبور است تا شىء قرمز را به شما بدهد شما بايد او را كمك كنيد و سپس اين راهنمايي‌ها را كاهش دهيد، سپس، رنگ‌ها را عوض نماييد، به همان روشي كه دربارۀ آموزش اندازه عمل كرديد، اين تمرين صورت گرفت، كاربرد بيان مشخصه‌هاى رنگ نيز آموزش داده مي‌شود. به ياد داشته باشيد كه با به كار بردن اشياى گوناگون كاربرد تشخيص رنگ را عموميّت دهيد.

آموزش شكل:

برنامۀ آموزش شكل: همانند روش آموزش رنگ يا اندازه صورت داده مى‌شود صرفاً دو شىء را انتخاب كنيد كه به جزء شكل، در تمام ابعاد باهم شباهت داشته باشند و آنها را بر روى ميز، در جلوى بچه قرار دهيد. ممكن است بخواهيد تا يك دايره و يك مثلث را انتخاب كنيد و همان‌طور كه در برنامه‌هاى ديگر انجام داديد، اعمال هدايت كردن، صرف‌نظر از كمك و تغيير اشياء را انجام دهيد. به‌خاطر داشته باشيد تا آموزش را به‌طور عمومى يا گسترده انجام نماييد، نظير اينكه وقتى بچه، يادگرفته است تا دايرۀ پلاستيكى را از يك مثلث پلاستيكى تشخيص دهد. سپس از‌‌ آن شكل‌هاى ديگر ساخته شده از مواد گوناگون، در قالب رنگ‌هاى متفاوت و اندازه‌هاى ناهمسان را فراهم نماييد. به‌عنوان مثال، يك جفت شىء را كه هردو نسبتاً بزرگ هستند و از كاغذ مقوايى زردرنگ ساخته شده‌اند را تهيه كنيد. ( منظور اينكه در هر مرحله، نوع ماده و رنگ را عوض كنيد) اينكه اول رنگ و بعد شكل را آموزش دهيم قانون ثابتى نيست و ما براساس توانايى بچه‌ها بايد انعطاف‌پذير باشيم.

بعد از اينكه بچّۀ شما چند مفهوم را ياد گرفت بايد كار تركيبى را آغاز كنيم مثلاً از بچه بخواهيد مثلث « زرد را به من بده » و بعد از يادگيرى كامل آموزش، پيچيده تر مي شود مثلاً بگوييد « مثلث زرد کوچک را بده » ليکن وقتي برنامه، به طور گسترده براي بچه، حالت ترکيبي مي يابد، ضرورتاً به اين معني نيست که آموزش مشكل شده باشد. بعد از اين كار ما، بايد آموز ش مفهومات را در خارج از موقعيت كنترل شده انجام دهيم تا بچه به عموميّت و تعميم‌دهى  برسد. آموزش موضوعات مشخص در محيط كنترل شده، از اهمّيت كمترى برخوردار است. مگر اينكه بچه بتواند ياد بگيرد تا اين مفهومات را به‌طور متناسب در فعّاليّت‌هاى روزانه به‌كار ببرد.

 

حروف اضافه:

هدف از برنامۀ مربوط به حروف اضافه، اين است كه به بچه آموزش دهيم تا روابط ويژه بين مواردى نظير، در زير، در بالايى، در داخل را مشخص كند. پس از آن، شما، كوشش مى‌كنيد تا به او موقعيت خودش را در حالت قرار گرفتن بر روى تختخواب و در داخل خانه را بياموزيد. برنامۀ مربوط به حروف اضافه، نمونه‌اى است كه هميشه با تعليم زبان ادراك، آغاز مى‌گردد.

تعليم ادراك:

شما و بچه‌تان بر سر ميزى نشسته‌ايد كه بر روى آن يك ظرف كوچك نظير يك فنجان و يك شىء كوچك مثل يك سكه قرار دارد. با گفتن جملۀ « سكه را داخل فنجان قرار بده » به او ياد مي‌دهيد تا شىءرا در داخل ظرف، جاي دهد. در صورت نياز با گرفتن دست بچه، قرار دادن سكه در دستش و كمك كردن به او جهت انداختن سكه در داخل فنجان، جواب درست را به او نشان مى‌دهيد. در ابتدا او را از نظر دريافت جواب، هدايت كنيد و سپس با كاهش تدريجى همراهى او در دريافت جواب، اين راهنمايى را كاهش دهيد. براى برخى از بچه‌ها كه داراى مشكل كار كردن با انگشت به‌طور مناسب، مى‌باشند، انتخاب يك سكه،‌مطلوب نيست. زيرا، خيلي مشكل است. تا يك سكه را بردارد. وقتى بچّه در حال جواب دادن به معيار سنجشى « در داخل » است و آن را خوب انجام مى‌دهد، پس از آن حروف اضافه دوم، را به او تعليم دهيد. ما معمولاً «زير» را انتخاب مى‌كنيم. شما بايد حرف «كنار» يا برخى از حروف ديگر را انتخاب كرده باشيد كه از حرف اضافۀ «داخل» تا حدّ زيادى متفاوت به نظر آيند. در آموزش حرف اضافۀ دوم شىء يكسان ممكن است به كاربرده شود و ليكن برخى از كودكان براي انجام دو عمل با يك ظرف يكسان ممكن است دچار خطا شوند به‌همين‌دليل مى‌توانيم ابتدا از دو شىء متفاوت استفاده مى‌كنيم. و بعد از مدتى كار كردن بچه قادر مى‌‌شود از دو ظرف يكسان استفاده نمايد. به‌منظور دور نگه‌داشتن بچه از تكيه كردن بر چنين محرك‌هاى راهنما و قراردادن آنها تحت كنترل، حروف اضافه‌اى كه شما بيان مى‌داريد. بايد به او ياد دهيد تا هر دو پاسخ را درست بدهد، در حاليكه تنها از يك ظرف استفاده مى‌كند.

تعليم بيان:

در موقعى كه بچه پنج يا شش حرف اضافه را در سطح ادراكى فراگرفت، شما ممكن است، تعليم زبان بيان را آغاز كنيد. روش موردنظر دقيقاً همانند مورد موجود در زبان ادراك است. با اين تفاوت كه اكنون شما شىء موردنظر را در داخل يا در زير ظرف مى‌گذاريد و سپس از بچه مى‌پرسيد: « آن كجا است؟ » جواب مورد نظرمثل «داخل» «داخل فنجان» است. اگر كودك نتوانست پاسخ صحيح بدهد. او را راهنمايى كنيد به اين صورت كه به او بگوييد اين شىء را داخل فنجان بگذار و پس از او بپرسيد « آن كجاست» بعداز چندبار انجام اين كار از او بخواهيد بدون راهنمايى پاسخ درست بدهد. بعد از اين مراحل بايد حروف اضافه در تمام موقعيتهاى روزمره اجرا شود تا بچه بتواند اين مورد را در همۀ موقعيتها و با همۀ اشياء انجام دهد.

آموزش ضماير:

هدف از برنامه‌ مربوط به ضماير، اين است كه به بچه آموزش داده شود تا زبان بيان روابط شخصى را بفهمد. اين برنامه سعى مى ‌كند تا معنا ى اصطلا حاتى مثل «مال شما »  و « مال من » را ياد دهد و نشان دهد كه وقتى فردى دربارۀ «من» در برابر «شما» صحبت مى‌‌كند، منظورش چيست؟

براى آموزش اين مبحث به محركهايى مانند لباس وجواهرات (مالكيت شخصى) وبخشهاى بدن (بينى ، گوش ، چشم ،...) نياز دارد كه به‌عنوان محرك اصلى به‌كار‌ برده‌ مى‌شود.

مرحلۀ اوّل: در آغاز اين تعليم جملۀ « بينى‌ات را نشان بده » ( يا بخشى ديگراز بدن ) به‌كار مى‌رود.يا ممكن است به‌طورساده بگوييد « بينى‌ات »

مرحلۀ دوّم: در اين هنگام او را در انجام درست آزمايش يارى نماييد. بدين صورت كه دست بچه، را به سوى بينى‌‌اش حركت داده و از او بخواهيد تا آن را لمس كند.

مرحلۀ سوم: تعليم، ادامه داده مى‌شود، تازمانيكه بچه، بدون راهنمايى به دستور شما، پاسخ درست دهد. « بينى من را نشان بده » يا فقط «بينى‌ام» وقتى اين عمل را به‌خوبى ياد گرفته است، ‌حالت تناوب را با اين دو فرمان را به‌صورت تركيبى به‌ او آموزش دهيد. در موقعى كه بچه به‌طور دقيق، ‌اين دو فرمان را به‌صورت تركيبي ياد بگيرد،‌ نشان‌دهندۀ دريافت درست اين تشخيص است.

آموزش ضماير، مشكل هستند و برخى از بچه‌ها، در تعليم يافتن در اين سطح با مشكل اساسى، روبه‌رو مى‌شوند. يك راه جهت ساده كردن اين مشكل، ‌اين است كه او را در ابتدا،‌آموزش دهيد تا اسم خود و اسم شما را بداند اگر به اين موردنياز شد، تعاليم خود را تغيير دهيد،‌ و از او بخواهيد تا به بينى ( با اسم بچه ) خود و بينى مادر اشاره كند. وقتى اين ميزان تشخيص صورت داده شد، پس از آن مى‌توانيد اين فرمان را به‌عنوان يك عامل محـرك به‌كار بريد و ضمايـر « مـال شما و مال من »  [ ـَ م يا ـَ ت] را براساس اسامى مناسب بيان كنيد و پس از آن، به‌تدريج، راهنمايى را كاهش دهيد به‌عنوان مثال، از بچه بپرسيد « بيلى! بينى‌ات را نشان بده» در حاليكه «اَت» را كاملاً بلند، بيان مى‌داريد و باصداى بلند، ‌تلفظ مى‌كنيد و سپس به‌تدريج از شدت بلندى نام بچه (بيلى) بكاهيد. به‌طوريكه، نارسا گردد و فقط فرمان با صداى ضمير «اَت» شنيده شود. اين نوع يكسان از آموزش مقدماتى، در حال به‌كاربردن اسامى مناسب،‌ براى خيلى از انواع ضماير، به‌كار مى‌روند. پس از اينكه بچه توانست مرحلۀ كاربرد ادراكى ضماير«اَت» و «اَم» را كاملاً ياد بگيرد، حال آموزش زبان بيان را براى اين ضماير ساده به‌كار بريد ابتدا بچه را راهنمايى كنيد مثلاً به او بگوييد به«‌بينى‌ات» دست بزن بچه بايد به‌طور شفاهى بگويد «بينى‌ام». اين برنامه را تا مرحله‌اى ادامه مى دهيد كه بچه بتواند به سئوال اين شىء (بينى) مال كيست؟ ( اين بينى چه كسى است؟ ) پاسخ صحيح بدهد و بعد از آن بايد ضماير را در قالب يك حركت يا يك فعل آموزش دهيد مثلاً كارى را انجام دهيد و از او بپرسيد من دارم چه كار مى‌‌كنم؟ » تو دارى چه كار مى‌‌كنى؟ زمانى كه اين مرحله از تعليم كامل مى‌شود به‌طورى كه بچه، مى‌تواند به‌طور صحيح بگويد مثلاً « من در حال ايستادن هستم و غيره » اگر بچه در اين مرحله مشكل داشت شما مى‌‌توانيد اين كار را با اشارۀ دست و راهنمايى فيزيكي به او آموزش دهيد و به‌تدريج راهنمائيها را كاهش دهيد.

 

مفهومات زمانى:

هدف از اين برنامه، اين است كه بچه شما ياد بگيرد تا مفهومات سادۀ زمانى نظير «اول‌» «آخر» و «زود» و «دير» را دريابد. شما آموزش مفهوم زمانى را با تعليم «آخر» آغاز كنيد.

تعليم بله/نخير!

آموزش دادن بچه جهت استفادۀ درست از اصطلاحات بله و نخير يكى از بخشهاى مفيد در زبان است.

تعليم بله/خير به دوروش، يعنى تعليم مربوط به عواطف شخصى و تعليم مربوط به موضوعات حقيقى تقسيم مى‌‌شود. عموماً ما با عواطف شخصى شروع به كار مى‌‌كنيم. زيرا آنها به‌نظر مى‌‌رسند كه جهت آموزش ساده‌تر باشند.

دو رفتار، را انتخاب كنيد، يك، رفتارى كه براى بچه شما، خوشايند باشد و يك رفتارى كه براى او ناخوشايند باشد. به‌عنوان مثال سؤالى نظير اين مورد، «آيا شكلات مى‌خواهيد؟ » در مقابل اين سؤال « آيا كتك مى‌خواهيد؟ » را مطرح كنيد. يكى از اين سؤالات را بپرسيد و سپس جواب درست را به او نشان دهيد. به‌عنوان مثال، بپرسيد: آيا شكلات مى‌خواهيد؟ در حالى كه يك تكه شكلات را به‌طور واضح در جلوى او در دست مى‌گيريد. سپس قبل از اينكه، واقعاً به او شكلات دهيد، از او بخواهيد تا كلمۀ بله! را بر زبان بياورد. پس از آن، بگوييد. آيا شكلات مى‌خواهى؟ جواب دهد؟ ( پس از مكث ) بله! سپس قبل از اينكه، واقعاً به او شكلات دهيد، از او بخواهيد تا كلمۀ بله! را بر زبان بياورد. پس از آن، بگوييد. آيا شكلات مى‌خواهى؟ ( پس از مكث ) بله! سپس به‌تدريج، از گفتن كلمۀ بله، خوددارى كنيد. و در حالتى اين آزمايش را به‌پايان بريد كه در آن بچه به سؤال شما جواب دهد؟ بله! زمانى كه اين مورد به‌درستى انجام گرديد، پس از آن دستان، را بالا بريد و از بچه بپرسيد؟ آيا  كتك مى‌‌خواهيد؟ (تنبيه) و او را وادار كنيد تا بگويد نه! در مراحل تدريجى اين، ميزان تحريك، كاهش مى‌يابد. در موقعى كه اين دو سؤال، باهم تركيب مى‌‌گردند، در حالى كه به‌طور متغيّر، به‌كار مى‌روند، تعليم درست، صورت داده مى‌شود. احتمالاً، معقول اين است كه به بچه اجازه دهيد تا با توالى (نتيجه) به‌كار بردن اصطلاحات‌ِ بله و نخير، به‌طور درست، همراه با نتايج حاصل از كاربرد نادرست روبه‌رو گردد. بنابراين وقتى از بچه مى‌پرسيد آيا كتك مى‌خواهيد؟ بايد ياد بگيرد بگويد «نه» و چيزهاى خوشايند را بگويد بله! شما ممكن است بخواهيد تا بله و نخير را در رابطه با موضوعات حقيقى آموزش دهيد، شما مى‌توانيد اين آموزش را با دادن دستوراتى همانند ( آيا اين كتاب است؟ و با گرفتن كتاب نزديك صورت بچه ) ادامه دهيد تا بچه بتواند به سؤالات شما پاسخ كامل و درست بدهد.

آموزش عبارات و جملات:

در هنگامى كه بچه يادگيرى معناى كلمات تركيبى مانند مفهومات در بردارندۀ ضماير و زمان، را آغاز مى‌كند، شما، پيوسته، احساس مى‌نماييد كه ضرورت دارد تا به بچه ياد دهيد كه چگونه اين كلمات جديداً آموزش ديده را در يك شكل درست، به‌كار برد. بنابراين، بعد از اينكه او مفهوم رنگ، را ياد گرفت، از او بخواهيــد تا اصطلاحات رنــگ را در هنگام بيان حـالات خودش مثل مـورد « كاميون قرمز» به‌كار برد. بچه بايد ياد گيرد تا كلمات را به شكلي کنار هم  قرار دهد كه جملات را تشكيل دهند. براى آموزش بهتر بايد آموزشتان را تاآنجاكه مى‌توانيد به مراحل كوچك‌تر تجزيه كنيد اولين و راحت‌ترين مرحله بيان اسم با يك معرف مثل (كاميون‌قرمز) است. سپس مى‌‌توانيد اسم را با فعل بياوريد و در مراحل آخر اسم، صفت و فعل را با هم تركيب كنيد.

گفتگوى زير نشان مى‌‌دهد، چگونه شما مى‌‌توانيد، به بچه خود ياد دهيد تا به كاربردن گرامر در هر لحظه از روز، را توسعه دهد.

معلم: شما چه چيزى مى‌خواهيد؟

بيلي: تخم‌مرغ

معلم: نه! شما چه چيزى مى‌خواهيد، « من ......... »

بيلي: ( بدون جواب )

معلم: من ...

بيلي: من... مى‌خواهم ( وقتى معلم به دنبال سؤال كلمه من را به‌كار مى‌‌برد، در واقع به بيلي نشان مى‌‌دهد تا براساس آموزش قبلى، عبارت من، مى‌‌خواهم را تكرار كند.)

معلم: تخم‌مرغ ( با كمى مكث ) بسيار خوب! چه چيزى شما چه چيزى مى‌‌خواهيد؟

بيلي: من تخم‌مرغ مى‌‌خواهم

معلم: آفرين! ( به بيلي خوراكى مى‌دهد )

 

آموزش احساسات و عواطف:

تشخيص احساسات:

شما ممكن است دريابيد كه به كاربردن اين برنامه جهت آموزش بچه به منظور تشخيص و تعيين احساسات مملو از شادى ، ناراحتى ، عصبانيت و ترس، به‌قدر كافى، عواطف اصلى، را مى‌پوشاند.

آنچه در طول اين برنامه مهم است اين كه اطمينان يابيد كه بچه ارتباط متقابل با فرد بالغ را آغاز مى‌كند تا قادر گردد. عواطف خودش و علل پنهانى آنها را توضيح دهد.

برنامه را با آموزش بچه جهت نشان دادن مشخصه‌هاى ظاهرى، احساساتى نظير خوشحالى يا ترس، آغاز كنيد. شما به دو كمك‌كننده (راهنما) نياز داريد تا در آموزش برنامه به شما كمك نمايد. يكى از اين دو نفر بايد ديگرى را قلغلك بدهد به‌گونه‌اى كه او بخندد و نشانه‌هاى شادى را بروز دهد. سپس از بچه بپرسيد. او چه احساسى دارد؟ بچه را وادار كنيد تا به اين سؤال اين‌گونه پاسخ دهد: شاد! يا او شاد است. زمانى كه بچه بتواند به‌طور صحيح و بدون راهنمايى به سؤال پاسخ دهد. پس از آن حس عاطفى دوم، يعنى ترس معرفى مى‌‌شود. اكنون فرد اول (راهنما) به‌گونه‌اى رفتار مى‌‌كند كه گويى قصد دارد فرد دوم را كتك بزند و فرد دوم نشانه‌هاى ترس را از خود بروز مى‌‌دهد. همانند مورد قبلى اين سؤال را بپرسيد؟ او چه احساسى دارد؟ و بچه را راهنمايى كنيد تا به‌طور صحيح جواب دهد « او ترسيده است » و به‌تدريج راهنماييها را كم كنيد و ديگر علائم احساسى را به‌همين روش به‌ بچه‌ها آموزش دهيد.

مرحلۀ دوم: بچه بايد بتواند فقط با ديدن حالت چهرۀ يك فرد تشخيص دهد كه او چه احساسى دارد.

مرحلۀ سوم: بچه بايد بتواند از روى تصاويرى كه به او نشان داده مى‌‌شود حالت احساسى كه در تصاوير وجود دارد را بيان كند و آنها را تشخيص دهد.

مرحلۀ چهارم: بعد از اينكه بچه ياد گرفته است تا احساسات را نشان دهد، آغاز كردن آموزش بچه جهت ساختن جملاتى دربارۀ اشارات عواطف، مناسب است. وقتى بچه مى‌‌بيند كه فرد دوم قلغلك مى‌شود و ياد مى‌‌گيرد بگويد. « او خوشحال است » به او آموزش داده مى‌‌شود تا به اين سؤال پاسخ دهد: « چرا او شاد است؟ » در اين جمله، ‌جواب مناسب اين خواهد بود: « زيرا او در حال قلغلك شدن مى‌‌باشد »

مرحلۀ پنجم: اين است كه به بچه آموزش دهيم همانطور كه احساس ترس را آموخت حالت عصبانيت، كه فرد براى ترساندن فرد دوم ايجاد كرده بود را نيز بياموزد ( عصبانى به‌نظررسيدن)

مرحلۀ ششم: بچه بايد ياد بگيرد تا حالت خوشحالى، ترس و غيره را در خود نشان دهد.

ذكر اين نكته حائز اهميت است كه اين نوع آموزش در نهايت مسأله‌ساز مى‌شود، زيرا نشانه‌هاى بيان خيلي از احساسات پيچيده، جهت تشخيص خيلى مشكل و ظريف است مثل تشخيص بين احساس غم و اندوه احساس جرم كه كارى دشوار مى‌‌باشد. به‌علاوه، اشاره‌هايى كه خيلى از حالات عاطفى را مشخص مى‌‌سازند، برخى مواقع، درونى هستند. با اين وجود با يقين عواطف اصلى مثل عصبانيت ، ترس ، خوشحالى و ناراحتى، پيشرفت خوبى حاصل مى‌‌گردد.

آموزش محبت:

مهربانى كردن، معانى زيادى دارد در اكثر موارد به معنى بوسيدن و در آغوش كشيدن، است كه به‌آسانى، آموزش داده مى‌‌شوند. اين كار را با راهنمايى كردن و وادار نمودن بچه جهت ماليدن صورتش به‌صورت شما همراه با گفتن اين جمله « مرا در آغوش بگير» آغاز كنيد.

سپس به‌تدريج اين راهنمايى را كاهش دهيد در حالى كه به او نشان مى‌‌دهيد تا به مدت زياد در حدود پنج تا ده ثانيه با قرار دادن دستانش در اطراف كمرتان شما را در آغوش بگيرد. در برنامۀ ما ويژه در ماه‌ها يا سال نخستين، 5‌ دقيقه ماندن در اين موقعيت آموزشي بدون اينكه از بچه انتظار رود تا محبت خود به افراد راهنما يا آنان كه با او به‌طور مستقيم تماس دارند، را نشان دهد مورد نظر است. و در صورتى كه به‌طور اختيارى اين رفتار، شكل نگرفت، او راهنمايى مى‌‌شود و از او درخواست مى‌‌گردد تا اين‌گونه عمل كند. عموماً انديشه ما در اين برنامه‌ها، اين است كه فرد راهنما يا (بزرگسال) خود را با تمام وجود در اختيار بچه قرار دهد، به او محبت نمايد و از بچه انتظار مى‌رود تا از او سپاسگذارى كند. بچه‌هايى كه مهربان هستند بايد به آنها آموزش داده شود تا يك حد معنى مهربان باشند.

 

برنامۀ تصور كردن:

براى ايجاد تصور كردن و آموزش آن به كودكان دارى ناتوان ذهنى ما از دو برنامه كه عبارتند از :

1ـ برنامۀ پيش‌بينى: كه به بچه آموزش داده مى‌‌شود تا پيشگويى كند كه در آينده چه اتفاقى روى مى‌دهد شما مى‌‌توانيد اين‌گونه از او سؤال كنيد: « اگر من اين ليوان را رها كنم، چه اتفاقى مى‌‌افتد؟» يا اينكه «بعد از ناهار، شما چه كارى را مى‌‌خواهيد انجام دهيد؟»

2ـ برنامۀ گفتن يك داستان، با همراهى بچه جهت كامل كردن جملات فراهم شده توسط معلم با توجه به يك تصوير، آغاز مى‌‌شود. به‌عنوان مثال،‌شما، باگفتن اين جمله « اين پسر در حال پوشيدن يك ... است » داستان را شروع مى‌‌كنيد. به‌تدريج از چنين راهنمائيهايى كاسته مى‌‌شود، در حالى كه به‌سوى موارد استادانه‌تر همراه با كاهش دادن اشارات خاص گام برمى‌‌داريد. ( مثلاً « آنها چه كسانى هستند، دارند چه‌كار مى‌‌كنند؟ » ) در نهايت، شما ممكن است با دنبال كردن اين سؤال نقش خود را كاهش دهيد: « دربارۀ تصوير، داستانى را براى من بيان كن» و بچه شما آنرا انجام مى‌دهد.

مراحل بعد جهت تشويق بچه در انجام برخى از رفتارهايى است كه او به آنها علاقمند است. امّا از به‌كار بردن موارد راهنمايى كه در حقيقت جهت كامل كردن فعاليت، ‌ضرورى است خوددارى مى‌‌گردد. به‌عنوان مثال به بچه نگاه كنيد و به او بگوييد:  وانمود كند در حال خوردن آب ميوه است. و قبل از اينكه شما از او بخواهيد تا آن را به صورت خيالى، انجام دهد، ‌او بايد اين رفتارها را به‌صورت واقعى توضيح داده باشد و عمل موردنظر به بچه نشان دهيد. ( يعنى قبل از اينكه بچه اين كار را تخيلى انجام دهد شما آن را به‌صورت تخيلى به او نشان دهيد. ) وقتى بچه توانست اولين كار تخيلى مثلاً با ليوان آب خوردن را ياد بگيرد عمل بعدى را به او آموزش دهيد. بعد از اينكه بچه اين كارهاى ساده را ياد گرفت. به سراغ كارهاى پيشرفته‌تر مثل حمام كردن،‌ براى خواب آماده شدن و غيره برويد و بايد راهنمايى كردن براى اين كارها را بيشتر انجام دهيم تا بچه به‌طور واضح و روشن آن كار را بياموزد.

بنابر،‌ بنا نهادن حالت تصويرسازى كودكتان، او بايد ياد بگيرد تا رفتارهاى موجود در حيات روزانه‌اش را بيشتر و بيشتر،‌ مشخص كند. به‌عنوان مثال، اگر با بچه‌اى به يك فروشگاه، يا به حمام يا برخى از مكان‌هاى ديگر كه از آنها لذت مى‌‌برد، رفتيد، او را وادار كنيد ، تا رفتارهايش را در هنگا مى كه وارد آن مكان‌ها مى‌‌شود ،  برشمارد   (به‌طورى كه براى هر عمل، يك توصيف شفاهى، ايراد كند ) چون آنها، در دنياى واقعى روى مى‌‌دهند،‌به يادآوردن و توصيف آنها براى بچه آسان‌تر مى‌‌باشد و بيان آنها از گفتن توصيفهاى تخيّلى در يك مرحله وسيع‌تر، براى بچه، آسان‌تر خواهد بود. بچه‌هاى خيلى عقب‌مانده ذهنى، به‌دليل انجام برخى از فعاليت‌هاى مطلوب تشويق خواهند شد. ولى به‌دليل اينكه برخى مواقع رفتارى را در آن لحظه، ‌به تصوير نمى‌‌كشند يا به‌طور شفاهى بيان نمى‌‌كنند، توانايى كمترى دارند تا اين آزمايش‌ها را در حالت تخيّلى براساس انواع مطلوب يا رفتارهاى مورد علاقه به‌كاربرند. بايد برنامه‌هاى موجود در وانمودسازى مقدماتى و پيشرفته، ‌با تجربيات موجود در حيات واقعى بچه، پيوند داده شوند. مثل خريدكردن،‌خوردن صبحانه، مامان‌بازى وبچه‌بازى كه بايد باهمسن‌هاى خودشان اين كار را انجام دهند.

معلم‌بازى:

«معلم‌بازى» برنامه‌‌اى است كه براى تعداد زيادى از بچه ها لذت‌بخش است. اين برنامه نسبت به برنامه‌هاى ديگر، از پيچيد گى كمترى برخوردار است و در آغاز تعليم بچه مى‌‌توان آن را شروع كرد. معلّم نقش بچه را به‌عهده مى‌‌گيرد و بچه را راهنمايى مى‌كند تا نقش معلم را بازى كند. او همه‌كاره مى‌‌گردد، پس شروع به صحبت مى كند. ( در واقع، نقش معلم را به‌عنوان نقش يك رئيس درمى‌‌يابد ) اگر بچه نتوانست به‌تنهايى اين نقش را اجرا كند از يك راهنما استفاده كنيد و بعد از اينكه بچه توانست گفتگوى معلم و شاگرد را بياموزد نقش راهنما كم‌رنگ ‌تر مى‌‌شود تا جايى كه بچه به‌طور مستقل بتواند نقش معلم را اجرا كند، بازى  « چه چيزى پنهان است، يا چه چيزى وجود ندارد. »

هدف از اين برنامه،‌اين است كه به بچه كمك  كند تا نسبت به چيزهايى كه در اطرافش مى‌‌بيند،‌ بيشتر توجه كند. اين برنامه را در حاليكه شما و بچه در مقابل يكديگر بر سر يك ميز،‌ نشسته‌ايد شروع كنيد.

مرحلۀ اول: يك شىء را كه بچه مى‌‌شناسد بر روى ميز قرار دهيد و از او بخواهيد تا آن را نام ببرد.

مرحلۀ دوم: بعد از تشخيص شىء، از بچه بخواهيد تا چشمانش را ببندد اگر نتوانست خودتان با دست چشمهاى او را ببنديد شىء موردنظر را از روى ميز برداريد و به او بگوييد چشمهايت را باز كن.

مرحلۀ سوم: جاى شى‌‌اى كه از روى ميز برداشته‌ايد را به بچه نشان دهيد و بگوييد «چى نيست » ( چه چيزى وجود ندارد ). اگر او به‌طور نادرست جواب داد او را با نشان دادن قسمتى از شىء راهنمايى كنيد.

مرحلۀ چهارم: وقتى او كار كردن با يك شىء را فرا گرفت. در همان لحظه اشياى گوناگون را به كار ببريد.

مرحلۀ پنجم: حال دو شى‌ء مجزا را روى ميز قرار دهيد. و از بچه بخواهيد. تا به آنها نگاه كند و به هر دو شى‌ء اشاره كنيد و از بچه بپرسيد «اين چيست؟» وقتى جواب داد از او بخواهيد چشمانش را ببندد و يكى از اشياء را پنهان كنيد يا در ابتدا آن شىء را با پارچه‌اى بپوشانيد بدون اينكه آن را به‌واقع، از آنجا برداريد. سپس از او بپرسيد: «چى نيست» ( چه چيزى پنهان است؟ ) با گذاشتن دو شىء، بچه قادر مى‌‌گردد تا مفهوم « چه چيزى وجود ندارد » را ياد گيرد. در اين موقع او مجبور است به ياد آورد‌، چه چيزى قبلاً آنجا بوده و اكنون وجود ندارد. در مراحل تدريجى، ‌با اضافه كردن اشياى بيشتر، ‌كار را دشوارتر كنيد. ( برخى از بچه‌ها قادر خواهند بود تا به پنهان شدن يا پنهان كردن هشت شىء بر روى ميز، پاسخ دهند و آنها را نام ببرند.

بازى «اين چيست؟»

براى اجراى اين بازى چند شىء، به چند نفر كه در حالت گروهى در يك دايره مى‌‌نشينند داده مى‌‌شود. و اين افراد اشياءشان را با دست بالا مى‌‌گيرند سپس معلم از كودك مى‌‌پرسد. مثلاً « شما با چه چيزى مى‌‌نوشيد؟ » و بچه راهنمايى مى‌‌شود تا به شى‌ء درست اشاره كند و آن را تلفظ كند و به‌تدريج سؤالات پيچيده‌تر مى‌‌شوند مثلاً « آن چيست كه زرد است و شما با آن آب مى‌نوشيد؟ » در برخى مواقع، افراد گوناگون در گروه،‌جاى خود را عوض مي‌كنند و به سؤالات متفاوت جواب مي‌دهند. و اين كار را با اشياى گوناگون و تا جايى كه بچه بتواند به‌طور مستقل پاسخ دهد ادامه مى‌‌دهيم. به ياد داشته باشيد كه هدف از برنامه موردنظر، اين است كه به بچه ياد دهيد تا مشاهد كردن و شنيدن را فراگيرد.

در مورد تعيين رفتارها، اعضاى گروه،‌ ممكن است برخى اعمال را اثبات كنند يا فرد راهنما، بخواهد، از تصاوير استفاده نمايد. در مرحلۀ آغازين، وقتى كه از افراد موجود در گروه دارد مى‌‌خندد، براى بچه اين امكان وجود دارد تا مشخص نمايد كه چه‌ كسى، لبخند مى‌‌زند. ( به‌عنوان مثال وقتى از بچه،‌ پرسيده مى‌‌شود،‌ چه كسى دارد مى‌‌خندد؟ او جواب مى‌‌دهد. « لورا دارد مى‌خندد » ) و به‌تدريج سؤالات پيچيده‌تر را به‌كار مى‌‌بريم مثلاً « آن کسي كه گرم‌كن زرد به تن دارد و مى‌خندد چه كسى است؟ » اين به بچه كمك مى‌‌كند تا به سؤالات گوش دهد و محيط اطرافش را جهت كسب اشارات مناسب، مورد مشاهده دقيق قرار دهد.

بازى  I am / I do( من دارم ، من  مى‌‌خواهم )

براى اجراى اين بازى، گروهى از افراد را به شکل يك دايره بنشينند و سپس با سؤالى مانند اين مورد كار خود را آغاز كنيد: « چه كسى فنجان زرد دارد؟ » فردى كه فنجان زرد دارد جواب خواهد داد: «من دارم». اگر نتوانست جواب دهد با دادن يك فنجان زرد به بچه او را راهنمايى كنيد. سپس به‌تدريج سؤالات پيشرفته‌تر مى‌‌شوند مثلاً « چه كسى دارد مى‌خندد و موهايش بلند است‌ ».

يك تنوع جالب در اين بازى، كه در حقيقت اطمينان نقش بچه در يادگيرى را افزايش مى‌‌دهد اين است كه فرد راهنما بايد به‌طور نادرست به سؤال پاسخ دهد. سپس به بچه ياد داده مى‌‌شود كه بگويد « نه شما غلط گفتيد » و جواب فرد موردنظر را تصحيح كند. اين توانايى بچه جهت تشخيص در سطح موردنظر است كه شما را قادر مى‌‌سازد تا استنباط كنيد او كار را به‌خوبى فرا گرفته است.

يك تنــوع جالب ديگـر در اين بازى رقــابت است. به‌عنوان مثال معلّم مى‌‌پرسد « چه كسى بستنى مى‌‌خواهد؟ » و هركس كه گفت من آن را مى‌‌خواهم با يك قاشق بستنى او را تقويت كنيد. وقتى اين رفتار به‌طور كامل شكل گرفت سؤال را تغيير دهيد « چه كسى كتك مى‌‌خواهد » اين باعث مى‌‌شود كه دقت شنيدارى بچه تقويت شود.

بازى « گوش بده و حدس بزن. »

ضرورتاً ‌معلم در مورد تصويرى كه فقط خودش مى‌‌بيند توضيح مى‌‌دهد و بعد از آن تصوير يا عكس ويژه را با تصويرى مشابه در جلوى بچه قرار مى‌‌دهد و بعد از آن بچه بايد تصويرى را كه معلم در مورد آن توضيح داده است پيدا كند. ابتدا از تصاوير ساده و به‌تدريج از تصاوير پيچيده‌تر استفاده كنيد.

زمان داستان:

اين برنامه براى بچه‌هايى كه به مدرسه‌ مى‌‌روند و مجبورند در كلاس به حرفهاى معلم گوش داده و به سؤالات آنها پاسخ مفيد بدهند مناسب مى‌‌باشد. بهتر است اين برنامه را به‌صورت مدرسه‌بازى انجام دهيم يك معلم و چندين راهنما موجود باشند و بچه نيز در كنار آنها قرار بگيرد. معلم داستانى را براساس توانايى، ‌درك و علاقۀ بچه تهيّه كرده و شروع به خواندن يك يا دو خط آن مى‌‌كند سپس از راهنماها سؤال مى‌‌پرسد وقتى راهنماها به سؤالات پاسخ مى‌‌دهند بچّه‌ نيز تشويق مى‌‌شود تا به آن سؤالات پاسخ دهد مثلاً معلم مى‌‌گويد « سگ واق‌واق مى‌‌كند و قدقد نمى‌‌كند » و سپس از يكى از راهنماها مى‌‌پرسد؟ « سگ چه مى‌‌گويد » راهنما پاسخ مى‌‌دهد و تقويت مى‌‌شود مرحلۀ بعد معلم بدون اينكه راهنماها را در كارش دخالت دهد داستان را براى بچه تعريف مى‌‌كند و سؤالات را از او مى‌‌پرسد تا جايى كه او بتواند به‌طور مستقل پاسخ دهد.

بازي كسب اطلاعات:

در اين برنامه به كودك آموزش داده مى‌‌شود تا بتواند با جستجو كردن در مورد افراد موردنظر، اطلاعات كسب كند. مراحل اول به اين صورت است كه كودك از افراد متفاوت مى‌‌پرسد؟ اسم شما چيست؟ چند سال داريد و در مراحل بعدى سؤالات را پيچيده‌تر و ظريف‌تر كنيد.

1396
آذر
13
دوشنبه 13 آذر 1396
2017
December
4

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • نشانی صفحه‌ها وب و پست الکترونیک بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
سوال امنیتی
سوال زیر برای جلوگیری ارسال اسپم می باشد، لطفا به آن پاسخ دهید. با تشکر
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.