افتادن در حوض نقاشی...

 حوض نقاشی آخرین ساخته ی مازیار میری در میان آثار سینمای ایران تاکنون برجسته ترین اثری است که یک زوج با نیازهای خاص را در مرکز توجه خود قرار داده و زندگی مشترک این زوج به خصوص را بر پرده ی سینما به تصویر کشیده است.

نگاه به زندگی مشترک دو شخصیت با نیازهای ویژه، با بازی نگار جواهریان در نقش مریم و شهاب حسینی در نقش رضا، تعامل این دو با پسر بچه ی دبستانی شان و صد البته حضور آنان در اجتماع، سه خط اصلی پیش برنده ی این روایت سینمایی است که هر یک به تنهایی جذابیت های خاص خود را دارد اما در پیوند با یکدیگر، در مواردی چندان موفق نبوده است. شاید بزرگترین کاستی داستان از این منظر، نزدیک نشدن به دنیای درونی مریم و رضا، فارغ از ارتباط آن ها با خانواده، محیط کار و اجتماع است؛ در نمای گشایش دوربین تنها به ضبط نگاه های زیر چشمی و دزدانه  و شاید بازیگوشانه ی مریم و رضا اکتفا می کند و با پیشرفت داستان آن چه بیشتر مورد توجه قرار می گیرد موقعیت فرزندشان و تقابل او با هم کلاسی ها و مردم کوچه و بازار است تا دنیای پدر و مادر به عنوان شخصیت های اصلی.
البته روایت تکه ای از داستان زندگی خانم ناظم مدرسه در پیوند با زندگی مریم و رضا نیز بیشتر از آن که مخاطب را به جزئیات رابطه ی زن و شوهر وارد کند، موقعیتی برای مقایسه ی دو شکل متفاوت از زندگی خانوادگی و حتی طبقاتی ایجاد می کند و بار دیگر مخاطب از رسیدن به شناخت دقیق تر از شخصیت های اصلی دور می ماند. اما از دیدگاه ترسیم وضعیت مریم و رضا به عنوان افرادی با نیازهای ویژه، کارگردان تنها به ارائه ی سر نخ هایی از رفتار، علاقمندی ها، ترس ها و هیجانات مریم و رضا بسنده می کند و بر خلاف وجود موقعیت هایی نظیر صحنه ی مرکز توانبخشی ابتدای فیلم یا موقعیت هایی در محل کار و یا دفتر مدرسه، از اظهار نظر دقیق پیرامون نوع  اختلال رشدی مریم و رضا طفره رفته و صرفاً به ارائه ی نشانه هایی بسنده می کند؛ وسواس مریم به تمیزی خانه، دقت او در مرتب چیدن قوطی های حبوبات، ترس او از مکان های شلوغ، مترو، شهر بازی... و همین طور مواردی برای رضا و از همه برجسته تر کار کردن مشترک آن ها در کارخانه ی داروسازی که به نوعی (البته از دید من) یادآور شخصیت آسپرگر انیمیشن مری و مکس است. هر چند با وجود همه ی این نشانه ها، کلیت داستان کمتر با انتظارات ما از زندگی مشترک دو نفر با نشانگان درخودماندگی مطابقت دارد، اما نباید فراموش کرد که این اثر بر ساخته ی ذهن عوامل آن است و نه آینه ای در برابر زندگی در جریان خارج از فیلم. با وجود همه ی این تفاسیر، حوض نقاشی چنان که نامش نوید می دهد از صمیمیتی کودکانه می گوید و مهری مادرانه و نگرانی هایی پدرانه! هر چند که از کودکی به اسم گنجشگک اشی مشی در گوش مان چیز دیگری خوانده اند اما این بار افتادن در این حوض نقاشی تجربه ای در خور توجه است.
 
سالار رفیعیان
1396
آذر
13
دوشنبه 13 آذر 1396
2017
December
4

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • نشانی صفحه‌ها وب و پست الکترونیک بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
سوال امنیتی
سوال زیر برای جلوگیری ارسال اسپم می باشد، لطفا به آن پاسخ دهید. با تشکر
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.